دریافت اصل مقاله از اینجا
منشور سلطنت و خطبة پادشاهان ایران باستان (با تأمّلی در شاهنامه، تاریخ طبری، غرراخبار ملوک الفرس و سیرهم) | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
مقاله 5، دوره 10، شماره 18، زمستان 1393، صفحه 115-144 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
نویسندگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1مریم محمدزاده؛ 2علی رمضانی؛ 2رسول عبادی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
1استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی – واحد اهر. ایران | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
2استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه آزاد اسلامی – واحد اهر. ایران. | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
چکیده | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
از مطالعة منابع دوران اسلامی مانند تاریخ طبری، غررالسیر بویژه مطابقت آنها با شاهنامة فردوسی آشکار میشود که شهریاران ایران باستان در هنگام تاجگذاری سخنرانی میکردند و خطبه میخواندند. اصل پهلوی این خطبهها در دست نیست؛ اما بواسطة نقل خلاصه یا بخشهایی از آنها در منابع عربی و فارسی مربوط به تاریخ ایران، بویژه شاهنامه میتوان عناصر تشکیل دهندة آنها را تعیین کرد. از این رو، در این پژوهش با تکیه بر شاهنامة فردوسی و مطابقت دادن آن با تاریخ طبری و غررالسیر، به بررسی محتوا و محورهای اصلی این خطبهها میپردازیم | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
کلیدواژگان | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
خطبه؛ شاهنامه؛ غررالسیر؛ تاریخ طبری؛ تاج¬گذاری؛ سخن¬رانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
اصل مقاله مقدّمه خطابه از نظر لغوی به معنای ایراد سخن در برابر فرد یا جمع است؛ بنابراین در معنای لغوی آن حضور افرادی به عنوان شنونده ضروریست. (زمخشری، بی تا: 114 ) از این رو، باید گفت خطبه و خطابه به سخنانی گفته میشود که دارای اصول و قواعد ویژهایست و اغلب در مجالس عمومی و در برابر فرد یا افرادی برای ایجاد انگیزه نسبت به یک عمل ایراد میشود. در کتاب الخطابة ارسطو در تعریف خطابه آمده است که «الریطوریقهُ قُوه تَتکَلف الإقناع المُمکن فی کلِ واحد مِن الامورِ المُفردَه » آنچه امروز به عنوان فنّ خطابه شناخته شده دستاوردی از کوششها و ابتکارهای ارسطوست. وی با مطالعة آثار تدوین شده در فنّ خطابه و تحت تأثیر سوفسطاییان که سخنوران ماهری در یونان بودند اصول و مبانی این فنّ را پایه گذاشت. رومیان این فن را بدون هیچ تغییری پذیرفتند و سریانیان بعد از ظهور عیسی (ع)، آن - خطابة ارسطو– را به زبان سریانی ترجمه کردند. در عصر عباسی و همزمان با ورود علوم یونان و ترجمة آنها به زبان عربی، فنّخطابة ارسطو از سریانی به زبان عربی ترجمه شد و در اختیار فیلسوفان و مبتکران اسلامی قرار گرفت و آنان هر یک به سهم خود در پروراندن اصول و مبانی این علم نقش بسزا و مهمّی ایفا کردند؛ امّا دربارة ایران، چون آثار قدیم ما تقریباً از میان رفته است، از وضع سخنوری در دوران باستان هیچ اطلاعی نداریم. همین قدر میدانیم که سرزمین پهناوری چون ایران که تمدن کهن و افتخارآمیز و سلسلههای مشهور و قدرتمندی همچون پیشدادیان، کیانیان، مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان داشته، بطور یقین سخنوران بزرگی نیز داشته است. علاوه بر این، از اشاراتی که برخی از مورخان «نظیر هردوت وگزنفون از وضع اجتماعی ایران در کتابهای خود بیان کردهاند فهمیده میشود که در ایران قبل از اسلام، سخنرانی از طرف پادشاه و سرداران در مقابل لشکریان معمول بوده و بعضی از موبدان نیز خطابههای مذهبی را در جشنها و مناسبتهای دیگر در معابد وآتشکدهها ایراد میکردند». (شریعتی سبزواری، 1381: 32 ) اصل پهلوی این خطبهها که احتمالاً به قلم دبیران آن عهد، نوشته میشد در دست نیست؛ اما در منابع دوران اسلامی از قبیل شاهنامه، غررالسیرو شاهنامه غالباً خلاصه یا بخشهایی از آنها به عربی یا فارسی نقل شده است. با توجه به این که در دورة معاصر، مطالعة خطابه در بیشتر کشورهای جهان از یک تجدّد ادبی و یک توجّه برخوردار شده است، بررسی این خطبهها میتواند به مطالعة وضع سخنوری در ایران باستان کمک کند؛ بنابراین برای آشنایی با منشور سلطنت و برنامههای حکومتی این حکمرانان، به بررسی محتوا و محورهای اصلی این خطبهها میپردازیم. مضامین و محتوای خطبههاالگوی ادارة کشور و ویژگیهای شاه و نقش مردم در سیاست کشور از جمله عواملیست که در قالب نظام سیاسی در ایران، میان جامعة ایرانی نوعی همبستگی ایجاد کرده است. برخی از این الگوها و برنامهها را فردوسی ضمن بیان خطبة سلطنت پادشاهان به هنگام گاهنشینی و تاجگذاری پادشاهان بزرگی همچون اردشیر بابکان، انوشیروان و یزدگرد سوم در اختیار خوانندگان قرار داده است. در این مجموعه، پادشاهی که تاج بر سر میگذارد و یا بنا بر آیین کشور به سلطنت برگزیده میشود، وارد انجمنی متشکل از بزرگان، موبدان و خردمندان میشود و خطبهای میخواند که در آن اصول حکومت و روش جهانداری خود را اعلام میکند، آن گاه حاضران، سخنان تبریک آمیز خود را مطابق عادت معهود بر زبان میرانند. این خطبهها مضامین متعددی دارند که برای آشنایی با آنها، بخشهای مختلف شاهنامه را در دوران اساطیری، پهلوانی وتاریخی بررسی و بعد از معرفی مضامین بکار رفته در هر بخش، این مضامین را با گزارشهای غررالسیر و تاریخ طبری، مقایسه و مشابهتها و افتراقهای موجود در هر یک از خطبهها را بیان خواهیم کرد. 1 - دوران اساطیریفردوسی در شاهکارحماسی خود، از همان آغاز حاکمیّت پادشاهان پیشدادی و اسطورهای که نخستین تشکّلهای بشری محسوب میشود، اولیّن حرکت پادشاه را بعد از نشستن بر تخت شاهی، سخن رانی برای درباریان و سپاهیان بیان میکند.- اگر چه این بخشهای شاهنامه، جنبة اسطورهای وافسانهای دارد؛ اما نشان از این واقعیت میدهد که امر سخنوری از قدیمیترین ایّام در ایران اهمیّت خاصی داشته است. - تأمّل در این سخنرانیها و توجّه به گزارشهای طبری و ثعالبی از این خطبهها نشان میدهد که: 1- در سرگذشت پادشاهان اساطیری، خطبه از اهمیّت کمتری برخوردار بوده است. کیومرث و ضحاک، خطابة جلوس ندارند و خطبة سلاطین دیگر، بسیار کوتاه بیان میشود. 2- حکمرانان دوران اساطیری، پادشاه را نمایندة یزدان بر روی زمین میدانند؛ از این رو، در آغاز خطابة تاجگذاری، شهریاری خود را مؤیّد به تأیید الاهی و فرّة ایزدی میدانند، چنان که جمشید در سخنرانی خود ضمن این که به همراهی دین و دولت اشاره میکنند، میگوید:
3- مطالب سخنرانیهای این دوره، رهنمودهای سیاسی، در اشاره به وظایف پادشاه در ادارة کشور است و هیچ رهنمود اخلاقی و یا دینی در آنها مشاهده نمیشود. به عنوان نمونه، طهمورث به هنگام تاج گذاری، در اشاره به اصول و برنامههای حکومت خود، به بیان رهنمودهای سیاسی میپردازد و میگوید:
4- محتوای خطبة این پادشاهان بر اساس گزارش طبری، فردوسی و ثعالبی به تفکیک عبارتند از:
جدول فوق نشان میدهد که - در گزارش خطبة هوشنگ، بین گزارش طبری و ثعالبی همخوانی وجود دارد و هر دو مؤلف، اشاره به رهنمودهای سیاسی پادشاه در خطابة تاجگذاری دارند که برنامة حکومت را انتقام گیری از مفسدان و متمرّدان معرفی میکند. - با این که خطابة سلطنت طهمورث در غررالسیر، مفصّلتر آمده است، ولی در سه برنامة زدودن ناپاکیها از جهان، کوتاه کردن دست دیوان از مملکت و صیانت از مردم، بین گزارش ثعالبی و فردوسی، مشابهت و همخوانی دقیقی دیده میشود. 2- دوران پهلوانیدر دوران پهلوانی شاهنامه، فریدون در روز اوّل مهرماه جشنی بزرگ ترتیب میدهد و تاجگذاری میکند؛ با این حال سخنرانی نمیکند و برنامة خاصی ارائه نمیدهد. همین پادشاه در گزارش ثعالبی به بیان رهنمودهای سیاسی در زمینة بر اساس روایت شاهنامه، غررالسیر و نیز طبری، زمانی که منوچهر بر اریکة سلطنت تکیه میزند، شروع به سخنرانی میکند و همانند رؤسای کشورها در قرن بیستم، پایههای اصلی برنامههای خویش را بیان میکند. در این خطابه که طولانیترین خطبه در دوران پهلوانی است و در دو بعد اعتقادی و سیاسی بررسی پذیر است، منوچهر، شش مادة اصلی سخنرانی خود را بیان میکند که به زیبایی در این ابیات شاهنامه گنجانده شده است:
علاوه بر این، در هیچ کدام از منابع بررسی شده، اشارهای به خطبة سلطنت نوذر و گرشاسپ نشده است. به گواه شاهنامه، پادشاهانی مانند زو طهماسب، کیقباد و کیکاووس درآغاز فرمانروایی خود سخنرانی نمیکنند و خطبه ندارند؛ لیکن همین پادشاهان بر اساس متن طبری و ثعالبی، به سخنرانی میپردازند. به کیخسرو، فقط در تاریخ طبری، خطبه نسبت داده شده است. همچنین بر اساس شاهنامه و غررالسیر، لهراسب در سخنرانی خود بعد از اشاره به برخی مسایل اعتقادی و اخلاقی به بیان برنامههای خود از لحاظ سیاسی میپردازد و اصول مملکت داری خود را مطرح میکند. گشتاسب نیز به گزارش تاریخ طبری و شاهنامه در مجمعی از بزرگان برنامههای کشورداری خود را تبیین میکند. تأمّل در این گزارشها نشان میدهد که 1- در سرگذشت پادشاهان دوران پهلوانی شاهنامه همانند دوران اساطیری، خطبه از اهمیّت چندانی برخوردار نبوده است؛ چنان که از میان ده پادشاهی که در این دوران حکمرانی کردهاند، تنها سه پادشاه خطبة جلوس ایراد کردهاند؛ درحالی که طبری به هفت و ثعالبی به شش پادشاه خطبه نسبت داده است. 2- برخی از فرمانروایان این دوران از قبیل منوچهر و گشتاسپ، همانند سلاطین دوران اساطیری، در آغاز سخنرانی خود، به داشتن فرّة ایزدی تأکید و سلطنت خود را عطیهای الهی معرفی میکنند. منوچهر میگوید:
3- بر خلاف حکمرانان دوران اساطیری، برخی از پادشاهان این دوران از قبیل منوچهر، گشتاسپ و زو طهماسب در آغاز سخنرانی خود، سوگندنامهای در حمد و ستایش یزدان ایراد میکنند. در تاریخ طبری، منوچهر، حمد و ستایش الاهی را بجای میآورد و میگوید: ای مردم، خلق از آنِ خالق است و شکر خاص منعم، هیچ کس تواناتر و نیرومندتر از خالق نیست (الطبری، بی تا: 228) ثعالبی نیز بدون هیچ تغییری همان مطالب طبری را در مورد رابطة خلق و خالق تکرار میکند. (الثعالبی، 1963: 66 ) 4- در غررالسیر، دربارة سخنرانی منوچهر، مطلبی آمده است که نکتة جالبی را دربردارد: «یُقال انَّه خَطَبَهُم ایّاها بَعدَ سنینَ مَضَت مِن عُمرِه» (همان: 65 ) میگوید منوچهر این خطبه را پس از سالها حکومت خوانده است. این امر نشان میدهد که ممکن بوده است که پادشاهان در همان روز جلوس بر تخت سلطنت به سخنرانی نپردازند و سالها بعد به بیان برنامهها و منشور سلطنت خود بپردازند. 5- طبری خطبة بلیغی به کیخسرو نسبت میدهد؛ اما به آوردن گزارش کوتاهی از آن اکتفا میکند. (الطبری، بی تا: 299) فردوسی و ثعالبی نیز هیچ اشارهای به این سخن رانی ندارند. 6- بیشتر مضامین خطابههای این دوره، رهنمودهای سیاسیست؛ با این حال اشاره به رهنمودهای اخلاقی و اعتقادی نیز در این سخنرانیها دیده میشود. مثلاً در خطابة منوچهر از لحاظ اعتقادی مسایلی مانند لزوم اعتقاد به خدا و تبعیّت از راه حقّ، مطرح شده و در بعد سیاسی، ضمن بیان شرایط سیاست و حکومت بر مردم، رهنمودهای سیاسی از قبیل لزوم تبعیّت از راه و رسم فریدون، پاسداری از عدالت، جنگاوری و کین خواهی در صورت لزوم و نیز به مسایلی از این قبیل توجّه شده است. (فردوسی، 1387: 1/ 136- 135) 7- مطالب سخنرانیهای این دوره، مفصّلتر و طولانیتر از سخنرانیهای دوران اساطیری است. 8- محتوا و مضمون سخنرانیهای پادشاهان این دوره عبارتند از:
تأمل در جدول فوق نشان میدهد که - گزارش طبری و ثعالبی از خطبة منوچهر، همخوانیهایی با همدیگر دارند. این همخوانیها در زمینة تبیین وظایف مردم نسبت به پادشاه دقیقاً با هم مطابقت دارد و در زمینة بیان وظایف پادشاه نسبت به مردم در مضامین مدارا با رعیّت و کاستن از خراج در هنگام بلایای طبیعی، بین این دو منبع همسانیهایی دیده میشود. علاوه بر این، در این خطابه، بین گزارش فردوسی و ثعالبی نیز در زمینة لزوم تبعیّت از راه و رسم فریدون مشابهت وجود دارد. - با این که خطابة سلطنت زو، در غررالسیر، مفصّلتر از تاریخ طبری است، ولی در موضوع آباد کردن ویرانیها بین این دو منبع همسانی وجود دارد.
- گزارش غررالسیر از خطابة کیقباد، مفصّلتر از تاریخ طبری است، ولی در موضوع ویران کردن دیار ترک، همسانیهایی بین این دو منبع دیده میشود. - در خطابة کیکاووس نیز گزارش ثعالبی مفصّلتر است و در مقولة کوشش در راه دین الاهی با تاریخ طبری همخوانی وجود دارد. - در سخنرانی لهراسب نیز در مضامین توسعة عدالت و ضرورت بکارگیری وصایای کیخسرو، بین شاهنامه و غررالسیر همسانیهایی دیده میشود. 3- دوران تاریخیبه روایت فردوسی، به غیر از شاپورذوالاکتاف، هرمز سوم وجاماسب، تمامی پادشاهان دوران تاریخی به مناسبت احراز قدرت، طی مراسمی بر تخت مینشینند و ضمن آن اغلب، برنامههای حکومتی و منشور سلطنت و فرمانرواییخود را اعلام میکنند. در این میان، در تاریخ طبری، بهمن، داریوشسوم، نرسیبنبهرام، هرمزدوّم، شاپورسوم، بهرامگور،یزدگرددوّم، خسروپرویز، پوراندخت و آزرمدخت خطبه دارند. در غررالسیرنیز بهمن، هما، داراب، اردشیـربابکان، شاپوراوّل، بهرام اوّل، بهرامسوّم، هرمزدوّم، اردشیردوّم، شاپورسوم، خسروپـرویـز و پـوراندخت سخنرانی میکنند؛ بنابراین باید گفت بهمن، هرمزدوّم، شاپورسوم، خسروپرویز و پوران دخت در هر سه منبع دارای خطبه هستند و از شاپـور ذوالاکتـاف، هرمزسوم وجاماسب در هیچ کدام از منابع، خطبهای نقل نشده است. بررسی خطابههای پادشاهان این دوران نشان میدهد که: 1 خطابة جلوس جزو ضروری مراسم تاجگذاری در دوران تاریخی شاهنامه است. طبری و به پیروی از او ثعالبی، گاهی به ذکر این نکته بسنده کردهاند که در روز تاجگذاری پادشاه، مردم او را دعا کردند و او سپاس گفت؛ ولی بندرت خطبة پادشاه را نقل کردهاند؛ (الثعالبی،1963: 377 و 535 الطبری، بی تا: 397 و 398 ) در حالی که در شاهنامه، بیشتر پادشاهان به جز چند استثنا از قبیل شاپورذوالاکتاف، هرمز سوّم و جاماسب، همه خطبه میخوانند. «این گونه ازگفتار در شاهنامه گاه دور و دراز است چون سخنان کسری به هنگام تاجگذاری که در کل 52 بیت بدان اختصاص یافته است. گاه نیز موجز و مختصر است چون سخن یزدگرد سوم به هنگام بر تخت نشستن» (سرامی، 1378: 279 ). 2- طبری به تعدادی از پادشاهان دوران تاریخی، خطبهای نسبت داده است که هیچ کدام از آنها بیشتر از یکی دو سطر نیستند؛ در حالی که در شاهنامه، اغلب سخنان آنها مفصّلتر است. در این که اصل خطبهها بلندتر بوده و طبری آنها را کوتاه کردهاست شکی نیست؛ زیرا تأمّل در برخی از خطبهها از جمله خطبة شاپورسوّم (الطبری، بی تا: 403 ) نشان میدهد که طبری به آنها خطبة بلیغی نسبت دادهاست؛ در حالی که چیزی از آن نقل نمیکند. 3- در دوران تاریخی شاهنامه که مسوولیت پادشاهی از امیران آرمانی ادوار اساطیری و پهلوانی به امیران تاریخی میرسد، باز هم از شرایط فردی که زمام سلطنت را بدست میگیرد، داشتن فرّة ایزدی و مویّد بودن به تأیید الاهی است؛ از این رو، در این دوران نیز برخی از پادشاهان همانند داراب، هرمزاوّل و هرمز دوّم، سلطنت خود را عطیهای الاهی میدانند چنان که داراب میگوید:
4- در شاهنامه، دربارة خطبه خواندن فرایین، تنها یک بیت آمده است که نکتة جالبی را دربر دارد که نشان میدهد که پادشاهان شایسته و سزاوار، مطالب سخنرانی وخطبة جلوس بر تخت سلطنت خود را به کمک الگوهای پیشین و برنامه ریزی شده، آماده میکردند، نه اینکه در روز تاجگذاری، هر چه به ذهنشان برسد بر زبان بیاورند؛ اما چون فرایین به سزاواری بر تخت ننشسته بود، بر خلاف آنچه رسم بود که خطابه را با تأمّل و با کمک الگوهای معتبر بخوانند، سخنان ناسنجیدهای مطرح کرد و در روز تاجگذاری هر چه به ذهنش رسید بیان کرد. (همان: 9/ 299 ) 5- «بار با پادشاهی یکسان است و روزی که بار نیست، پادشاهی هم نیست. به خاطر این اهمیّت، پادشاه در روز تاجگذاری خود تعهّد میکرد که اجرای بار را برای همیشه نگه دارد و دربار آنها بر همگان گشوده بماند»؛ (خالقی مطلق،1372: 196) از این رو، اردشیر بابکان و شاپور اوّل در خطابة جلوس خود بر اجرای بار و گشوده بودن دربار خود بر همگان، تعهّد دادند. (فردوسی، 1387: 7/ 155 و7/ 195 ) «همین سخنان را در دهان اسکندر گذاشتند تا مشروعیّت او را به عنوان شاه ایرانی، کامل کرده باشند» (خالقی مطلق، 1372: 196) 6- در برنامة حکومتی و منشور سلطنت پادشاهان این دوره، تعهّد بر عدالت گستری صدرنشین برنامههاست و بیشتر پادشاهان از قبیل هما، داراب، اردشیربابکان، هرمزاوّل، بهرام دوّم، بهرامسوّم، هرمزدوّم، اردشیردوّم، بهرامچهارم، یزدگرداوّل، بهرام پنجم، فیروزاوّل، قباد و انوشیروان بر دادگستری تأکید میکنند. (فردوسی،1387: 6/ 354 و 6/ 374 و 7/ 202 و 7/ 211)
7- همانند پادشاهان دوران پهلوانی، حکمرانان این دوره نیز، در آغاز سخنرانی خود، به حمد و ستایش یزدان میپردازند. مطابق سرودههای فردوسی، زمانی که نرسی بن بهرام به عنوان پادشاه ایران تاج بر سر میگذارد سپاسگزار پروردگاری میشود که لطف و رحمت خود را نصیب او کرده است. (همان: 7/ 214 ) اسکندر نیز جهان آفرین را سپاس میدارد و میگوید:
8- به گزارش ثعالبی، زمانی که هما تاج بر سر مینهد، پردهای از دیبای زرنگار پیش روی او میآویزند و او از پشت پردهای، خطابة سلطنت خود را بر فرمانداران سراسر کشور که بر او انجمن کرده بودند بیان میکند. (الثعالبی ،1963: 390 ) پوراندخت نیز زمانی که بر تخت مینشیند همانند همای، از پسِ پرده با مردم سخن میگوید. 9- مطالب سخنرانیهای این دوره در دو بخش دینی و سیاسی بررسی پذیر است: - در بعد دینی، بیشتر بر ستایش خداوند تأکید میشود و پادشاه ضمن این که اعلام میکند پروردگار، تاج و تخت سلطنت را به او ارزانی داشته است، زیردستان را به دینداری و اطاعت از فرمان خدا، امید داشتن به خدا، نشکستن پیمان الاهی، پناهنده شدن به خدا و مسایلی مانند این فرامیخواند؛ چنان که بهرام گور در سخنرانی روز سوّم، به بیان معتقدات خود دربارة خداوند و اصول دینداری میپردازد؛ ابتدا به هستی خدا اعتراف میکند و سپس اعتقاد راسخ خود را در زمینة بهشت و جهنّم و برپاشدن روز قیامت اعلام میکند و اعتقاد نداشتن به قیامت را نشانة کفر میداند و میگوید:
- در بعد سیاسی، پادشاه به بیان وظایف و مسؤولیّتهای خود در ادارة کشور میپردازد و در زمینة مسایلی مانند ایجاد امنیّت در کشور، اجرای عدالت، رسیدگی به زندگی تهیدستان، اهتمام در آبادانی کشور، مبارزه با ستمگران، رسیدگی به مشکلات مالی کارگزاران و گشوده بودن دربار بر روی همگان، خود را متعهد میداند؛ چنان که شاپور اوّل خود را به تبعیّت از راه و رسم اردشیر بابکان، گرفتن مالیاتهای اندک از مردم، گشودن دربار بر روی همگان، فرستادن کارگزاران ماهر به تمامی نقاط کشور و مراقبت و هوشیاری در ادارة مملکت ملزم میدارد. (همان: 7/ 196 - 195)
گاهی نیز حکمران به بیان وظایف مردم و کارگزاران در برابر پادشاه میپردازد و در زمینة لزوم تبعیّت از فرمان پادشاه، عدم دست یازی به اموال رعیّت، تأسّی از خرد و باورهای اخلاقی، تسلّط بر خشم و عصبانیّت و مسایلی مانند این رهنمودها و دستورات لازم را یادآور میشود؛ چنان که بهرام دوّم اندرزها و رهنمودهای بایسته را در زمینة تفاخر و اظهار فضل و بزرگی نکردن در برابر پادشاه، به بزرگان ارائه میدهد و میگوید:
10- محتوای خطابههای پادشاهان دورة تاریخی، به تفکیک عبارتند از:
نتیجه گیری1- آنچه در شاهنامه در مورد سخنرانی جلوس حکمرانان حکایت شده، کمابیش با آنچه تاریخنویسان عربی زبان مانند محمّدبن جریر طبری و منصور ثعالبی تعریف میکنند مطابقت دارد. در کتابهای آنها هم اغلب پادشاهان به هنگام تاجگذاری و جلوس بر گاه شهریاری به سخنرانی میپردازند و برنامهها و منشور سلطنت خود را در خطبهها ایراد و اعلام میکنند. همچنان که در شاهنامه نیز دیده میشود؛ منتهی مطالب آن کاملاً با تواریخ عربی زبان مطابقت ندارد. هر چند همخوانیهایی در سخنرانیهای زیر دیده میشود: - همخوانی گزارش شاهنامه و تاریخ طبری در خطبة داریوش سوم و خطبة خسروپرویز - همخوانی گزارش غررالسیر و تاریخ طبری در خطبههای هوشنگ، منوچهر، زو طهماسپ، کیقباد، کیکاووس و پوراندخت - همخوانی گزارش غررالسیر و شاهنامه در خطبههای طهمورث، منوچهر، لهراسپ، هما، اردشیربابکان و شاپوربن اردشیر 2- مطالب و محتوای سخنرانیهای دورة اساطیری، رهنمودهای سیاسی به پادشاه و وظایف او در ادارة کشور است و هیچ رهنمود اخلاقی یا دینی در آنها دیده نمیشود. در دورة پهلوانی نیز مضامین خطبهها، بیشتر رهنمودهای سیاسی است؛ با این حال، اشاره به رهنمودهای اخلاقی و اعتقادی نیز در این سخنرانیها دیده میشود. مطالب سخنرانیهای دوران تاریخی نیز در دو بخش دینی و سیاسی قابل بررسی است. 3- در برنامة حکومتی و منشور سلطنت بیشتر پادشاهانی که پس از ضحاک به قدرت میرسند، تعهد بر عدالت گستری، صدرنشین برنامههاست.
|